آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست
گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی ست
آن بِه کز این گَریوه سبکبار بگذری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
نیل مراد بر حسب فکر و همت است
از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
حافظ غبار فقر و قناعت ز رُخ مَشوی
کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
حافظ علیه الرحمه
*گَریوه :یعنی گردنه- گردنه و راه دشوار وخطرناک
تاریخ : چهارشنبه 94/6/4 | 11:59 عصر | نویسنده : سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید