به نام خدا
هرکه کبر خواهد سروری نیابد
روزی در مکانی نشسته بودم و هر ازگاهی نگاهی به اطراف می دوختم . به ناگاه مردی دیدم که سوار برمرکب غرور بود واز تواضع وفهم به دور. رفیقی که در جنب من بود صدایش به اعتراض بلند شد که آقای سعادت این چه رفتاری است که او پیشه خویش ساخته ودیگران را حقیر پنداشته؟!!!
گفتم شخصیت آدمی وقتی به فراز آید وجان به تعالی واهتزاز آید که سلوک تواضع به اقتدار وعزت درپیش گیرد وجامه مذموم کبر برخود نگیرد وباد نخوت وغرور به غبغب نیندازد. آنکه جامه ننگین تکبر بپوشد نگون بخت است وبه وهم وخیال ، خویش را خوشبخت پندارد در حالی که جامه کبریایی فقط خداوند سبحان را سزاوار است وهرکس این جامه بپوشد رسوا شود وخدای از او بیزار است. هرکه کبر خواهد سروری نیابد. درخلال گفتارهای نیک خود به یاد سخن نغز و پُرمغز سعدی علیه الرحمه افتادم که در کتاب بوستان سراسر سرور وپندش چنین فرمود:
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی
ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدا بینی از خویشتن بین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان
گمان کی برد مردم هوشمند
که در سرگرانی است قدر بلند؟
نه گر چون تویی بر تو کبر آورد
بزرگش نبینی به چشم خرد؟
چو استادهای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند
بسا ایستاده درآمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای
به نام خدا
اعتدال در سخن
میان دونفر درباب کم حرفی بحثی شد. یکی گفت که کم حرفی آدمی را بلا زاید ودیگری گفت که سخن کم ، خِرَد افزاید وآدمی باید خویشتن را به کم حرفی بیاراید تا درونش صفا آید . کم گوی گزیده گوی چون دُرّ .
هریک موافق رأی خود دلیلی ذکر نمود. فردی که نظاره گر بود به فریاد آمد وخطاب کرد: آقای سعادت سکوت خود بشکن وسخنی به صواب بران تا از حیرت درآییم ورفع اختلاف شود. گفتم سعدی علیه الرحم در گلستان چنین فرمود:
سخن آنگه کندحکیم آغاز
یا سر انگشت سوی لقمه دراز
که زنا گفتنش خِلَل زاید
یا زنا خوردنش به جان آید
ونیز در جای دیگر از گلستان فرماید:
دوچیز طیره عقل است :
کفتن به وقت خاموشی
وخاموشی به وقت گفتن
قول خالی از اشکال وبرخوردار از سَداد در باب سخن گفتن ، همان اعتدال در سخن است درموضع خودش.گهی سخن کوتاه گویاتر وبه درایت نزدیکتر است وگاه سخن دراز که مفید فائده باشد ، ضرورت است .
به نام خدا
عمرعزیز است غنیمت شمار
درایام ربیع و فصل بهار وشکفتن درکنار آب جاری نشسته بودم که رفیقی سر رسید وگفتاری چند بفرمود وگفت: آقای سعادت مطلبی ونکته ای ابراز کنید تا بهره ببریم. در آن حال به یاد شیخ اجلّ سعدی شیرین سخن شیرازی افتادم که بفرمود:
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجای آورد
گفت: سخن نیک زیادت کن.
گفتم:
نیک سروده است آن هوشیار
عمرعزیز است غنیمت شمار
رفیق از کلام سنجیده من به غایت در فکر فرو رفت ودامن ادب جمع کرد وگفت:
آقای سعادت
اَلحَق که سخنان نیک و دُرّ سُفته ای !!
گفتم:
سخنان بزرگان ادب بود که با کمی تصرف بجایش گفته ام وترا نیکو آمد.
*
دُرّ سُفتن
سوراخ کردن_ دُر سنبیدن مروارید . کنایه از سخن نغز گفتن
شنیدهاید که آسایش بزرگان چیست؟
|
ماه فروماند از جمال محمد صلی الله علیه وآله
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نِعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابند
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
به نام خدا
« سرمایه ی خوبان »
آیه آیه همه جا سوره ی قرآن ادب است
باادب باش که تکلیف جوانان ادب است
فرق مابین بنی آدم وحیوان ادب است
راحتِ روح زنان،زینت مردان ادب است
باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است
آیه آیه همه جا سوره ی قرآن ادب است
باادب باش که اندرهمه جا یابی راه
در قیامت نشود روی سفید تو سیاه
همچویوسف به سرتخت برآیی ازچاه
باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است
آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است
گرتو خواهی که دلت دردوجهان شادشود
هه کس از سخنت خرم و دل شاد شود
خاطرت یک سره از رنج و غم آزاد شود
باادب باش که سرمشق جوانان ادب است
آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است
بی ادب میشود از فیض الهی محروم
خویش رامیکندازجهل و شقاوت معدوم
از احادیث و روایات به ما شد معلوم
شرف و منزلت مرد سخندان ادب است
آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است
گشت ازعلم وادب،مذهب اسلام ، عیان
شرح این مسئله امروز نگنجد به بیان
«خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان »
محک خالص کافر ز مسلمان ادب است
آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است
مرد را معرفت علم و ادب می باید
روح را لذت تفریح و طرب می باید
گرچه درکسب هنررنج وتعب می باید
آن که هرمشکلی ازوی شودآسان ادب است
آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است
دیوان «نسیم شمال»
«درباره ی شاعر»
نام:سید اشرف الدین نام خانوادگی:حسینی
فرزند:سید احمد سال تولد:1278ه.ق
محل تولد:قزوین لقب:نسیم شمال و سید اشرف الدین گیلانی
«ترجمه شعر»
« سرمایه ی خوبان »
باادب باش که تکلیف جوانان ادب است
فرق مابین بنی آدم وحیوان ادب است
راحت روح زنان،زینت مردان ادب است:
(سعی کن همیشه با ادب باشی زیرا تکلیف و وظیفه ی جوانان با ادب بودن است ، تفاوت میان حیوان و انسان هم ادب است، راحتی روح بانوان و آنچه باعث آراستگی مردان می شود ادب است.)
باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است
آیه آیه همه جا سوره ی قرآن ادب است:
(همواره مؤدب باش زیرا ادب دارایی انسان های نیک سرشت است و همه جای کلام خدا هم بر مؤدب بودن تأکید دارد .)
( آیه آیه ... معنای دیگری هم می تواند داشته باشد : ادب مانند آیه های قرآن در همه جا با ارزش و مهم است)
باادب باش که اندرهمه جا یابی راه
در قیامت نشود روی سفید تو سیاه
همچویوسف به سرتخت برآیی ازچاه:
(همیشه ادب داشته باش تا بتوانی از این طریق در همه جا نفوذ کنی « در دل مردم جای بگیری » و در روز قیامت روسفید و سربلند باشی و مانند حضرت یوسف ( ع ) که از میان چاه به پادشاهی رسید به جایگاهی رفیع برسی)
باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است:
(با ادب باش که خوب شدن انسان ها ادب است.)
آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است
گرتو خواهی که دلت دردوجهان شادشود
هه کس از سخنت خرم و دل شاد شود
خاطرت یک سره از رنج و غم آزاد شود:
(اگر می خواهی درهردو دنیا همواره شاد و خرم باشی و همه از سخن تو لذت ببرند و خوشحال شوند و فکر و خیالت از هر گونه غم و غصه راحت باشد.)
باادب باش که سرمشق جوانان ادب است:
(با ادب باش که الگوی جوانان ادب است.)
آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است
بی ادب میشود از فیض الهی محروم
خویش رامیکندازجهل و شقاوت معدوم
از احادیث و روایات به ما شد معلوم:
(انسان بی ادب از بخشش خداوند بی نصیب می ماند از روی نادانی و بدبختی خود را به نابودی می کشاند از حکایات و سخنان و احادیث برای ما روشن شده است که:)
شرف و منزلت مرد سخندان ادب است:
(آبرو و مقام فرد دانا ادب است.)
آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است
گشت ازعلم وادب،مذهب اسلام ، عیان
شرح این مسئله امروز نگنجد به بیان :
(آنچه آشکار کننده و بیانگر دین اسلام است دانش و ادب است و شرح و توضیح دادن این مسئله در این جا به درازا می کشد . چقدر خوب است که ابزار سنجش ما ، تجربه و آزمایش باشد . ( تجربه به خوبی ارزش مؤدب بودن را نشان می دهد )
«خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان »
محک خالص کافر ز مسلمان ادب است:
(بهترین وسیله ی تشخیص کافر و مسلمان هم همین ادب است . ادب نشانگر مسلمان بودن است و سرتاسر قران کریم بر با ادب بودن تأکید می کند .)
آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است
مرد را معرفت علم و ادب می باید
روح را لذت تفریح و طرب می باید
گرچه درکسب هنررنج وتعب می باید:
(انسان باید دانش و شناخت و ادب داشته باشد و برای راحتی و شادی روح انسان ادب لازم است گر چه برای به دست آوردن دانش و اگاهی باید رنج و زحمت و سختی کشید)
آن که هرمشکلی ازوی شودآسان ادب است:
(چیزی که مشکلات برای آن آسان اند ادب است.)
آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است
http://sarmayekhoban.lxb.ir/
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعده دیدار هر کسی به قیامت
لیله اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نِعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابند
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
گیلان
به نام خدا
رعایت حد وحدود دید وبازدید
به دیدار مردم شدن عیب نیست
ولیکن نه چندان که گویند بس
ابوهُرَیرَه رَضِیَ اللُهُ عَنهُ هر روز به خدمت مصطفی _صَلَّی الله عَلَیهِ _ آمدی. گفت یا اَباهُرَیرَه زُرنِی غِبّاً تَزْدَد حُباً هر روز میا تا محبت زیادت شود.
صاحب دلی را گفتند بدین خوبی که آفتابست نشنیده ایم که کس او را دوست گرفته است و عشق آورده. گفت برای آنکه هر روز میتوان دید مگر در زمستان که محجوبست و محبوب.
به دیدار مردم شدن عیب نیست
ولیکن نه چندان که گویند بس
اگر خویشتن را ملامت کنی
ملامت نباید شنیدت ز کس
*اَبُوهُرَیرَه رَضِیَ اللُهُ عَنهُ : اَبُوهُرَیرَه یکی از اطرافیان پیامبر ص است که از حدیث سازان مشهور است وچون نزد اهل تسنُّن همه اصحاب آن حضرت عادل اند بنابراین برای او طلب رضایت خداوند کرده است ولی این مطلب نزد شیعه مقبول نیست.
گلستان سعدی با تصحیح حسین استاد ولی باب دوم حکایت 28 ص 125.
اگر خویشتن را ملامت کنی
ملامت نباید شنیدت ز کس
معنای بیت : یعنی اگر تو خودت را در زشتکاری ملامت کنی ، ملامت از دیگران نمی شنوی چون کاری را که زشت دانستی انجام نمی دهی.
* اَبُوهُرَیرَه روزی به خدمت حضرت مصطفی _صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ_ آمد وگربه ای با خود داشت. حضرت دوستانه به او فرمودند : اَنتَ اَبُوهُرَیرَة یعنی تو پدر گربه کوچکی یا تو همدم کربه کوچکی . واین کنیه برای او بماند. هُرَیرَه مصغّر هِرَّه است و هِرَّه یعنی گربه
به نام خدا
ادب وتربیت
هرکه در خُردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوبتر را چنانکه خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست
(گلستان سعدی باب هفتم در تأثیر تربیت ، ذیل حکایت سوم)