هرکه کبر خواهد سروری نیابد.
***نسیم معرفت***
به نام خدا
هرکه کبر خواهد سروری نیابد
روزی در مکانی نشسته بودم و هر ازگاهی نگاهی به اطراف می دوختم . به ناگاه مردی دیدم که سوار برمرکب غرور بود واز تواضع وفهم به دور. رفیقی که در جنب من بود صدایش به اعتراض بلند شد که آقای سعادت این چه رفتاری است که او پیشه خویش ساخته ودیگران را حقیر پنداشته؟!!!
گفتم شخصیت آدمی وقتی به فراز آید وجان به تعالی واهتزاز آید که سلوک تواضع به اقتدار وعزت درپیش گیرد وجامه مذموم کبر برخود نگیرد وباد نخوت وغرور به غبغب نیندازد. آنکه جامه ننگین تکبر بپوشد نگون بخت است وبه وهم وخیال ، خویش را خوشبخت پندارد در حالی که جامه کبریایی فقط خداوند سبحان را سزاوار است وهرکس این جامه بپوشد رسوا شود وخدای از او بیزار است. هرکه کبر خواهد سروری نیابد. درخلال گفتارهای نیک خود به یاد سخن نغز و پُرمغز سعدی علیه الرحمه افتادم که در کتاب بوستان سراسر سرور وپندش چنین فرمود:
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی
ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدا بینی از خویشتن بین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان
گمان کی برد مردم هوشمند
که در سرگرانی است قدر بلند؟
نه گر چون تویی بر تو کبر آورد
بزرگش نبینی به چشم خرد؟
چو استادهای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند
بسا ایستاده درآمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای
اعتدال در سخن
***نسیم معرفت***
به نام خدا
اعتدال در سخن
میان دونفر درباب کم حرفی بحثی شد. یکی گفت که کم حرفی آدمی را بلا زاید ودیگری گفت که سخن کم ، خِرَد افزاید وآدمی باید خویشتن را به کم حرفی بیاراید تا درونش صفا آید . کم گوی گزیده گوی چون دُرّ .
هریک موافق رأی خود دلیلی ذکر نمود. فردی که نظاره گر بود به فریاد آمد وخطاب کرد: آقای سعادت سکوت خود بشکن وسخنی به صواب بران تا از حیرت درآییم ورفع اختلاف شود. گفتم سعدی علیه الرحم در گلستان چنین فرمود:
سخن آنگه کندحکیم آغاز
یا سر انگشت سوی لقمه دراز
که زنا گفتنش خِلَل زاید
یا زنا خوردنش به جان آید
ونیز در جای دیگر از گلستان فرماید:
دوچیز طیره عقل است :
کفتن به وقت خاموشی
وخاموشی به وقت گفتن
قول خالی از اشکال وبرخوردار از سَداد در باب سخن گفتن ، همان اعتدال در سخن است درموضع خودش.گهی سخن کوتاه گویاتر وبه درایت نزدیکتر است وگاه سخن دراز که مفید فائده باشد ، ضرورت است .
عمرعزیز است غنیمت شمار
***نسیم معرفت***
به نام خدا
عمرعزیز است غنیمت شمار
درایام ربیع و فصل بهار وشکفتن درکنار آب جاری نشسته بودم که رفیقی سر رسید وگفتاری چند بفرمود وگفت: آقای سعادت مطلبی ونکته ای ابراز کنید تا بهره ببریم. در آن حال به یاد شیخ اجلّ سعدی شیرین سخن شیرازی افتادم که بفرمود:
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجای آورد
گفت: سخن نیک زیادت کن.
گفتم:
نیک سروده است آن هوشیار
عمرعزیز است غنیمت شمار
رفیق از کلام سنجیده من به غایت در فکر فرو رفت ودامن ادب جمع کرد وگفت:
آقای سعادت
اَلحَق که سخنان نیک و دُرّ سُفته ای !!
گفتم:
سخنان بزرگان ادب بود که با کمی تصرف بجایش گفته ام وترا نیکو آمد.
*
دُرّ سُفتن
سوراخ کردن_ دُر سنبیدن مروارید . کنایه از سخن نغز گفتن
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی